دانلود رمان شکنجه (جلد اول) از رویا رستمی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
جلد یک در مورد دختری ب نام یغماست ک تو پرورشگاه بزرگ میشه و میره پرستار دختری میشه ک ب اسم باباش ونداده و … که یه اتفاقاتی میوفته فک میکنن یغما زنه و میگن باید با ونداد ازدواج کنه چون ونداد طلاق گرفته در صورتی ک یغما…
خلاصه رمان شکنجه
” بزور دل کند. سوار ماشین که شد صورتش خیس بود. خانم شهیدی می گفت اشکش دم مشکش است. اما در این جور مواقع واقعا نمی توانست خودش را کنترل کند. حسابی دلتنگ تک به تکشان می شد. همه شان عزیز بودند و دوست داشتنی با دستمال آب بینی اش را گرفت و گفت: ببخشید. داریوش که مرد جاافتاده ی حدودا چهل ساله بود لبخند زد و گفت:خواهش میکنم، کاری دارید یا مستقیم برم عمارت؟ لطفا برید عمارت. داریوش سری تکان داد و پا روی گاز فشرد. یغما نگاه به بیرون دوخت. محیط جدید… آدم های جدید… خدا کند در این دنیای جدید گم نشود. ارتباط برقرار کردن با آدم ها ابدا برایش
سخت نبود. اما گاهی دست و پایش را با این آدم های جدید و قوانین خاصشان گم می کرد. دعا می کرد بودن با این خانواده ی جدید سخت نباشد. رسیده به عمارت، داریوش بوق زد و نگهبان در را باز کرد. تا جلوی ساختمان ماشین را جلو برد. بعد از آن پیاده شد. در را محترمانه برای یغما باز کرد و با لبخندی به سراغ صندوق عقب رفت. من وسایل رو میارم. این همه اشرافی گری معذبش می کرد. از ماشین پیاده شد. منتظر داریوش ماند. معذب بود تنهایی داخل برود. داریوش ساک ها را برداشت و جلو افتاد. او هم به دنبالش روان شد. جلوی در، یغما در را برایش باز کرد و داریوش داخل شد.هیچ کسی درون سالن نبود.
سکوت محض! داریوش، سخاوت را صدا زد. خودش وسط سالن ایستاد. سخاوت با آن قیافه ی تپل بامزه اش از اتاقی بیرون آمد. داریوش به سمتش رفت و سلام داد. -اتاق خانم پرستار کجاست؟ سخاوت را اولین بار بود می دید. اصلا نمی دانست کار و بارش چیست؟ سخاوت نزدیکش شد و بدون نگاه به داریوش گفت: طبقه بالا، کنار اتاق هانا جان. داریوش سر تکان داد و فرز بالا رفت. او ماند و سخاوت که تیز نگاهش می کرد. (توجه: رمان دارای فلش بک به گذشته است، خوانندگان عزیز دچار اشتباه نشوند.) انگار درون صورتش به دنبال چیزی باشد. اسمت چیه؟ کوتاه جواب داد: نریمان هستم…