الماس رمان
دانلود رمان بدون سانسور جدید
دانلود رمان ژوان اثر فاطمه حمیدی

دانلود رمان ژوان اثر فاطمه حمیدی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان ژوان از فاطمه حمیدی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

در آهنی باز می‌شود، با گام هایی مردد پا به درون خانه می‌گذارم. یک حیاط بزرگ با سنگفرش های موزاییک و باغچه‌ای کوچک که تنها چند بوته‌ی خشکیده‌ی رز در آن است، به چشمم می‌خورد. هنوز هم برای آمدنم مردد هستم. با این حال نفس عمیقی می‌کشم و به خودم می‌گویم: نترس ژوان امید آقاجان به توعه نباید کم بیاری‌…

خلاصه رمان ژوان

روزبه و میثم جوجه ها را باد می‌زنند، بهار هم روی صندلی نشسته است و دارد به مسخره بازی های این دو می‌خندد‌ نگاهم بی جهت روی موبایلم بالا و پایین می‌شود. دیروز چهارشنبه بود، اهورا به بیمارستان آمد ولی اصلا توجهی به حضورم نداشت. نمی‌دانم چرا یک باره اخلاقش تغییر کرد و چنین رفتار با من داشت؟ اصلا ارتباطی به رفت و آمدم با روزبه داشت یا نه؟! با شنیدن صدای بهار از فکر بیرون می‌آیم. – ژوان چرا انقدر تو فکری؟ نمی‌دانم گفتنش به بهار درست است یا نه؟

ولی من نه کسی را داشتم برای درد و دل نه خودم راه به جایی می‌بردم. ژاله غرق در مشکلاتش بود و ژینا ساده تر و کم سن تر از آنی که مرا در همچین موقعیتی راهنمایی کند. – بهار راستش نمی‌دونم از کجا شروع کنم‌، اصلا نمی‌دونم حس واقعیم چیه تا بخوام درباره‌ش بگم. دستم را می‌گیرد و لبخندی مهربان می‌زند: می‌خوای من بپرسم؟ تو جواب بدی سر تکان می‌دهم. – درباره‌ی روزبه یا شخص دیگه‌ای؟ – درباره‌ی دکتر زنده اهورا. – خب جالب شد رفتار بدی باهات داشته؟

– من دو روز پیش نگرانش شدم و رفتم خونه‌ش و اون من رو بیرون کرد و کل دیروز بهم محل نذاشت. چشم های بهار درشت می‌شود و با تعجب خودش رو به سمتم می کشد: وایسا ببینم تو با اهورا رفت و آمد داری؟ -اون طور ها نیست بهار، ببین بعد عمل بابا من و اهورا ناخواسته سر یک جریاناتی بهم نزدیک شدیم‌. -خب قشنگ تعریف کن برام عجیبه شماها که تو بیمارستان خیلی کارد و پنیر بودید. -ما فقط تلفنی ارتباط داشتیم، یکی دو بار هم بیرون قرار گذاشتیم. هنوز چیزی بینمون اونقدر ها جدی نبود بهار….

دانلود رمان ژوان اثر فاطمه حمیدی pdf رایگان بدون سانسور

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
در آهنی باز می‌شود، با گام هایی مردد پا به درون خانه می‌گذارم. یک حیاط بزرگ با سنگفرش های موزاییک و باغچه‌ای کوچک که تنها چند بوته‌ی خشکیده‌ی رز در آن است، به چشمم می‌خورد. هنوز هم برای آمدنم مردد هستم. با این حال نفس عمیقی می‌کشم و به خودم می‌گویم: نترس ژوان امید آقاجان به توعه نباید کم بیاری‌…
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    ژوان
  • ژانر
    دانلود رمان ,دانلود رمان اجتماعی,دانلود رمان ایرانی,دانلود رمان عاشقانه,
  • نویسنده
    فاطمه حمیدی
  • ویراستار
    فاطمه حمیدی
  • طراح کاور
    الماس رمان
  • صفحات
    نامشخص
  • منبع تایپ
    الماس رمان
لینک های دانلود
  • almasroman
موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " الماس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.