دانلود رمان گریز از منا امین سرشت با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
تابان دختر یکی از مسئولین سرشناس کشور است که در یک شرکت ساختمانی مشغول فعالیت است و با رئیس شرکت ارتباط عاشقانهای دارد. درست زمانی که تابان از شرکت برای انجام مأموریتی عازم سفر میشود، فردی از گذشتهی تلخش سر راهش سبز میشود و او را …
خلاصه رمان گریز
از آشپزخانه بیرون رفت. دنبالش راه افتادم. به جای اینکه روی کاناپه یا صندلی بنشیند سمت دری رفت که احتمال می دادم در خروجی باشد. بعد از زدن ضربه ای به آن، صدای کلفتی شنیده شد. همانطور که نگاهش به صفحه ی گوشی من بود، بیحوصله و با جانم فرازخان! صدای بلندی گفت: چی شد پس این غذاها؟ صدا با همان لحنش جواب داد: میآد داداش … الان باید برسه دیگه. از کنار در فاصله گرفت و با نشستن در آن طرف میز کوچک به من هم اشاره کرد.
روبه رویش بنشینم. گوشی را روی میز گذاشت. داشت بین مخاطبینم میگشت. چشم هایم گرد شد. این گوشی مگه رمز نداشت؟! نگاه چپی به سمتم انداخت. من و تو چیز پنهونی از هم نداشتیم. عصبی توپیدم: بله، ولی نه الان که دیگه نسبتی با هم نداریم. پوزخندی زد. از نظر تو نسبت نداریم، از نظر من تو هنوز زن منی، با تمام اختیارات و امکانات. نیشخند پر از شیطنتی زد، اما همین حرفش باعث شد تنم یخ کند. روی شمارهای ایست کرد، اما قبل از اینکه تماس بگیرد…
سرش جدی و کمی هم عصبی را بالا گرفت و نگاهم کرد. نگاهش کاملاً بد شده بود. حق نداری یه کلمه حرف بزنی! تا وقتی که خودم نگفتم، هر صدایی از دهنت دربیاد، این تماس آخرین تماس با خانواده ت میشه. خودت می دونی که آب از سرم گذشته و آدمی هم نیستم که دیگه پا توی اون هلفدونی بذارم. پس کشتن یکی و دو تا و سه تا آدم هم فرقی به حالم نمی کنه. دست هایم به لرزش افتاد و از تهدیدش، خودبه خود نطقم کور شد، اما وقتی صدای بابا بعد از سه بوق پشت هم توی فضا پیچید، جان دادم تا لب باز کنم و صدایش بزنم.