دانلود رمان ماه گرفتگی از پرگاس با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
“هیجان” درسته که یک کلمه بی جان ادبیاتیه اما ما آدما با دیدنش قلبمون تند میزنه… نفسامون یکی در میون میشه… چشامون گرد میشه و منتظریم… منتظر اینکه بعدش چی میشه ؟؟؟ الان چی میشهه ؟؟ دوز این هیجان وقتی بالاتر میره که… ماهگرفتگی شروع بشه… اونم از جایی که بنیامین قصه… گم میشه! و گم شدنش باعث میشه خواهرش برکه به دنبال گذشته ای بره که مثل همیشه آتش زیر خاکستره !! رازهایی که براش قابل درک نیست و واقعیت هایی که قابل انکار نیست …
خلاصه رمان ماه گرفتگی
احمقی که سنگ توی چاه انداخته بود و منی که مثلا عاقل بودم هفت ماه نحس برای بیرون آوردن سنگ تلاش کردم. هفت ماه خستگی روی دستام، هفت ماه صبوری کردن روی مغزم، هفت ماه آروم نگه داشتن قلبم، هفت ماه سردی سایه ماه روی آخرین رگ گردنم. میدونم این بار صبری نیست برای روکردن دست بیژن کلانی ،. دیگه نمیشه هفت ماه صبر کرد، درواقع دیگه کسی قبول نمی کنه! این بار باید رفت توی قلب ماه هشتم! رفت توی چاله و چوله های بزرگ و کوچیک ماه! رفت درست وسط باند خلافکار ترین مافیای شهر!
“بیژن کلانی ، بیژن کلانی که به ظاهر گالری دار شرافتمندی در خیابان کریم خان تهرانه، سوژه ی بسیار خوبی برای تحقیقات اولیه برای گم شدن آثار هنری بود، از شروع تحقیقات هفت ماه می گذره و تمام سرنخها توی دست بچه های ادارست، اما تنها چیزی که گیره، فقط دو یا سه تا مدرک معتبر تره که با هفت ماه تلاش، نتونستیم هنوز بهش برسیم. حالا دیگه نه تلاش های من فایده داره و نه خستگی ها و اعصاب خوردی هام. این بار دیگه مثل بازهای قبل نیست، این بار منم باید نقابی که ساختم رو بزنم!
نقابی که توی این هفت ماه ساختمش. منی که فکر می کردم بعد هفت ماه با دستگیری بخاطر قاچاق مواد توی تابلوهای هنری و رد شدنشون از مرز، فرستادن دختر و پسرهای بیچاره به اعراب دبی و قاچاق اثرات ملی می گیرمشون، کاملا در اشتباه بودم! اون هفت ماه فقط نقابی ازش ساخته شد که خستگی، درد، خشم و رنج توش بیداد می کرد. زیبایی این نقاب میدونی چی بود؟ چاله چوله های ماهگرفتگی اصلی ترین لبخن روی نقاب بود، لبخندی که با چاقوکشیده شده…! نقاب ماهگرفتگی آماده آماده بود…